۰۳ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۸:۱۵
کد خبر: ۷۳۸۷۳۳
منبر مکتوب؛

بخش ششم | انحراف در فرهنگ جامعه و نقش آن در وقوع نهضت عاشورا

بخش ششم | انحراف در فرهنگ جامعه و نقش آن در وقوع نهضت عاشورا
نقطه­ آغازین تغییر در جامعه را باید دگرگونی در فرهنگ آن دانست و بدیهی است اگر گروهی بخواهند جامعه ای را به دلخواه خود تغییر دهند، فرهنگ های آن را نشانه می­گیرند.

مرکز ثقل هر جامعه، فرهنگ آن است. به تعبیر جامعه شناسان و دانشمندان علوم اجتماعی، فرهنگ هر جامعه به مثابه ی هوایی است که هیچ جامعه ای بدون آن توان ادامه ی حیات ندارد؛ طبعاً نقطه­ ی آغازین تغییر در جامعه را باید دگرگونی در فرهنگ آن دانست و بدیهی است که اگر گروهی بخواهند جامعه ای را به دلخواه خود تغییر دهند، فرهنگ و به ویژه ارزش ها و باورهای آن را نشانه می­گیرند؛ زیرا فرهنگ، مجموعه ای از ارزش­ها، باورها و ... می­باشد که افراد به عنوان اعضای گروه یا جامعه آن­ها را کسب می­کنند.(١)

نقش کارگزاران در تغییر ساختار اجتماعی و فرهنگی

حال که نقطه ی آغاز تغییر و انحراف در جامعه، فرهنگ می­باشد و ریشه ی تغییرات فرهنگی نیز دگرگونی ارزش­ه است؛ باید مهم­ترین عامل و کارگزار تغییرات فرهنگی را جست و جو کرد؛ چرا که نقش کارگزاران در تغییر ساختار اجتماعی و فرهنگی، نقش برجسته و قابل ملاحظه ای است؛ از آن جهت که کنش­ ها و تصمیم های آنان سرنوشت جوامع را مشخّص می­سازد. نقش دولت از سایر عوامل تأثیر گذار در تغییرات اجتماعی برجسته تر است؛ زیرا خط مشی ها و اهداف کلی دولت ها می­تواند باعث ایجاد تغییرات وسیع در سطح جامعه در زمینه های متفاوتی نظیر هنجارها، ارزش­ها، گرایش­ها و باور داشت­ها گردد.(٢)

این سخن بدان معنا نیست که می­خواهیم در زمینه ی انحرافات جامعه ی اسلامی تنها دولت مردان را مقصّر بدانیم، بلکه منظور ما اشاره به یک نکته اساسی جامعه شناسی است: هیأت حاکمه و امّت در یکدیگر تأثیر متقابل و دوری دارند، افکار و رفتار و گفتار هر یک در دیگری مؤثّر است. روح کلّی جامعه در هیأت حاکمه به طور کامل تر و شدیدتر مجسّم می­شود. در همین حال هیأت حاکمه که فکر مجسّم و تشدید یافته ی جامعه است، هرچه از روحیّات و اخلاق ریشه­ دار جامعه را که در کمون است با کارهای خود به منصّه­ ی بروز و ظهور می­رساند و بدین ترتیب با آن­که این دو دسته، عمیقاً از یک روح کلّی برخوردارند، ولی حکومت، با سیطره ی خود، تمام آن­چه مقتضای طبع روحی اوست بروز می­دهد و چون نیرومندتر است، جامعه را در جهت اخلاقی کامل خود رشد می­دهد.(٣)

براین اساس جریان سقیفه به عنوان نخستین گام و اصحاب سقیفه مهم­ترین عاملان و کارگزاران، در جهت تغییر و انحراف ارزش­ها هستند. همان­هایی که پس از عروج ملکوتی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) به جای حضور در خانه ی حضرت علی(علیه السلام) و تجدید بیعت با ایشان که منصوب خدا و رسولش بود، در سقیفه­ ی بنی ساعده گرد آمدند و دستار حکومت و حاکمیّت جامعه ی نبوی را طوعاً و کره در اختیار گرفتند؛ زیرا به خوبی می­دانستند که تغییر ارزش­ها بدون تسلّط اجتماعی ـ که ساز و کارش حکومت است ـ میسّر نخواهد بود. تغییرات، جامعه نبوی را تا آن­جا در نوردید که پس از نیم قرن، مردمی که خود را امّت محمّد(صلّی الله علیه و آله) می­نامیدند، در سرزمین کربلا دست به جنایتی زدند که زمین و آسمان در عزای مصیبت آن تا قیامت مویه کنان­ اند. به اعتقاد ما ریشه ی این دگرگونی و تحوّل را باید در سقیفه جست و جو کرد. به تعبیر مهیار دیلمی:

فیوم السّقیفه بابن النّبی طرق یومک فی کربلا

و غصب أبیک علی حقّه واحک حسن ان تقتلا(۴)

ای فرزند رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) این سقیفه بود که راه کربلای تو را هموار کرد و آن­گاه که حقّ پدرت علی را غصب کردند، کشته شدنت خوب جلوه کرد.

اصحاب سقیفه در جایگاه کارگزاران و عاملان اجتماعی با بهره گیری از حکومت توانستند ارزش­های الهی و معنوی جامعه ی نبوی را تغییر دهند و ارزش­های دوران جاهلیت را جایگزین آن کنند که واقعه ی تلخ و جان گداز کربلا پیامدی از آن تغییر بود.(۵)

حضرت سیدالشهدا نیز با توجه به این نکته که زمینه ی انحرافات جامعه ی اسلامی به اوج خود در زمان یزید رسیده بود، و این تغییر و انحراف، جامعه اسلامی را تغییر داده و ادامه این حرکت باعث نابودی حیات اسلام می شود؛ دست به قیام علیه یزیدیان و حکومت وقت زده.

قیام حسین، بعد از انحراف جامعه

امام حسین علیه السلام در نامه مکتوبی که به برادر خود محمد حنفیه نوشته بود، بیان داشته : من هرگز از روی هوس و طغیان و فساد انگیزی و ستم، خروج نکردم، بلکه برای طلب اصلاح در امت جدم خروج کردم. می‌خواهم امربه‌معروف و نهی از منکر کنم و به سیره و روش جدم و پدرم علی بن ابی‌طالب حرکت کنم. هر کس با پذیرش حق، مرا بپذیرد، خداوند به حق سزاوارتر است و هر کس بر من رد کند، صبر می‌کنم تا خداوند میان من و قوم من به حق داوری کند که او بهترین داوران است. این وصیت من به توست.(۶)

یکی از دلایل قیام امام حسین علیه السلام بحث انحراف جامعه است که سیدالشهداء علیه السلام برای اصلاح آن قیام کرده تا مردم را از انحرافات و خرافات ایجاد شده در جامعه آگاه سازد.

این فعل امام حسین علیه السلام در شرایطی است که در زمان امام، فقها و نخبگان و دانشمندان زیادی وجود داشتند و همینطور افرادی که زمانه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم و همینطور دوران حکومت امیر المومنین علی علیه‌السلام را درک کرده ولی در آن زمان سکوت کرده و مردم را از انحرافات و خرافات و منکراتی که در جامعه بوجود آمده بود آگاه نساختند، در این شرایط امام معصوم قیام می کند و از جان خود و خانواده خود و حتی با کمترین یاران استفاده می کند تا مردم و نخبگان و علما را بیدار سازد تا در برابر ظلم و ستم، انحراف و منکرات جامعه بایستند و دستورات الهی را در جامعه جاری سازند و به امر به معروف و نهی از منکر جامعه را از انحرافات و تبلیغات انحرافی و شبهات دشمنان آگاه سازند.

قیام خمینی، برگرفته از قیام حسینی

یکی از این قیام ها که بر گرفته از قیام سید الشهداء علیه السلام در دوران و زمانه ما اتفاق افتاد، قیام مردم ایران به رهبری امام خمینی ره در برابر طاغوت بوده و هدف آن مقابله با منکرات و ظلم و ستم پادشاهی پهلوی می باشد، این تغییر فرهنگ با ایجاد حکومت اسلامی محقق نمی گشت که امام خمینی ره با تشکیل حکومت فرهنگ اسلامی را در جامعه ایجاد نمود.

حکومت پهلوی با اقداماتی که انجام می داد، جامعه را از فرهنگ اسلامی و دینی دور ساخته و در حال تغییر فرهنگ اسلامی بود، که با هوشیاری علما و نخبگان جامعه و آگاهی دادن به مردم جلوی اقدامات حکومت ایستادند و به پیروزی رسیده و فرهنگ اسلامی  را در جامعه جاری ساختند.

جهاد تبیین

نتیجه: در این دوران نیز نخبگان، علما، فقها و عموم مردم با توجه شبهات و انحرافات دشمنان و تبلیغاتی که بر ضد اسلام و انقلاب انجام می دهند و هدفشان تغییر حکومت و در کنار آن تغییر فرهنگ اسلامی می باشد، باید پاسخ گویی علمی و دقیق داشته و جهاد علمی را در برابر دشمنی های رسانه ای انجام داده و جوانان و نوجوانان را آگاه سازند تا دچار استحاله فرهنگی که هدف دشمن است نشویم.

حجت الاسلام حامد میرزاخان

١). جان ب تامپسون، ایدئولوژی و فرهنگ مدرن، ترجمه­ی مسعود اوحدی، ص 37.

٢). دفلور ملوین، مبانی جامعه شناسی، اقتباس حمید خضر نجات، ص 243.

٣). محمّد جواد حجّتی کرمانی، حسین­بن علی حماسه­ی تاریخ، ص 81 .

۴).علاّمه عبدالحسین امینی، الغدیر، ج 4، ص 249.

۵). زهرا رییسی، جامعه شناسی نهضت عاشورا، نامه جامعه 1385 شماره 29

۶).الفتوح. ابن اعثم کوفی. ج5. ص21؛ خوارزمی، مقتل 189 - 188/1

ارسال نظرات